پسر شوهر : فرزند ذكور شوهر از همسر ديگر وى
پسر شوهر را ناپسرى[1]، پسر اندر، پسر شوهر از زن ديگر[2] و برخى به او «ربيب»* گفتهاند[3]، هرچند بيشتر لغويان ربيب را به معناى پسر زن از شوهر ديگر دانستهاند.[4] قرآن در يك آيه از پسر شوهر به صراحت نام برده است: «اَو اَبناءِ بُعولَتِهِنَّ»(نور/24،31) و در دو آيه ديگر هرچند نامى از پسر شوهر نبرده؛ ولى مخاطب آيه پسران شوهر هستند: «ولا تَنكِحوا ما نَكَحَ ءاباؤُكُم مِنَ النِّساءِ».(نساء/4،22 و نيز نساء/4،19) در اين آيات از برخى رسوم باطل دوران جاهلى درباره رفتار پسر شوهر با همسر پدر خويش و برخى احكام فقهى پسر شوهر سخن به ميان آمده است.احكام فقهى
1. حرمت تملك نامادرى پس از مرگ پدر:
در جاهليت پس از مرگ شوهر، پسران و در صورت نداشتن پسر، ديگر خويشاوندان وىدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 502
پارچهاى بر روى همسر او افكنده، بدين ترتيب او را به ارث مىبردند. سپس او را به ازدواج ديگرى درآورده و مهر او را خود تملك مىكردند[5] يا از ازدواج او جلوگيرى مىكردند تا مهر خود را به آنان ببخشد يا پس از مرگ او، مهر و ديگر اموال وى را تملك كنند.[6] قرآن اين اعمال را حرام شمرد و مؤمنان را از آن بازداشت: «يـاَيُّها الَّذينَ ءامَنوا لا يَحِلُّ لَكُم اَن تَرِثوا النِّساءَ كَرهـًاولا تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما ءاتَيتُموهُنَّ».(نساء/4،19) در شأن نزول اين آيه گفتهاند كه پس از مرگ ابو قيس بن اسلت، پسرش نامادرى خود را به ارث برد؛ ولى نه به وى نفقه مىداد و نه او را رها مىكرد تا به نزد اهلش بازگردد كه آيه مذكور نازل شد و ارث بردن زنان از سوى فرزندان را مردود شمرد.[7] قيد «كَرهاً»در آيه اشاره به واقعيت موجود در عصر جاهليت است كه زنان از اين امر ناراضى بودند؛ نه اينكه اين عمل تنها در صورت نارضايتى زنان حرام باشد.[8]
2. حرمت ازدواج با نامادرى:
از ديگر رسوم دوران جاهليت* ازدواج پسر با نامادرى خود پس از مرگ پدر بود.[9] چنين ازدواجى «نكاح مَقْت» و فرزندان حاصل از آن «مقتى» ناميده مىشدند.[10] قرآن اين عمل را نيز حرام شمرد و مسلمانان را از آن بازداشت: «و لا تَنكِحوا ما نَكَحَ ءاباؤُكُم مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما قَد سَلَفَ اِنَّهُ كانَ فـحِشَةً ومَقتـًا وساءَ سَبيلا».(نساء/4،22) در شأن نزول آيه فوق احاديث متعددى در مورد ازدواج پسران شوهر با نامادرى خود نقل شده است.[11] مراد از جمله «اِلاّما قَد سَلَفَ»باطل نبودن ازدواجهاى پيشين يا قبل از اسلام يا كيفر نداشتن آنهاست.[12] همسر پدر با وقوع عقد ميان پدر و او بر فرزند حرام مىشود، هرچند آميزش انجام نگرفته باشد.[13] برخى فقيهان، به استناد عموم آيه و اينكه مراد از «نكاح» در آيه آميزش يا مفهومى اعم از آن و عقد نكاح است زنا كردن را نيز موجب حرمت زن بر پسر مرد زانى دانستهاند[14]؛ اما برخى آن را موجب حرمت ندانسته و ازدواج پسر مرد زانى با چنين زنى را جايز شمردهاند[15]؛ همچنين به تصريح فقها حرمت همسر پدر، به پسر بىواسطه شوهردائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 503
اختصاص ندارد، بلكه شامل نوادگان ذكور شوهر نيز مىشود، چنانكه همسران اجداد پدرى يا مادرى شخص نيز بر پسرشوهر حراماند[16]، زيرا واژه «آباء» در آيه شامل اجداد پدرى يا مادرى و نسلهاى پيشين نيز مىشود.[17]
3. محرميت پسر شوهر با نامادرى:
در اسلام، بر زنان آشكار كردن زينت در برابر مردان حرام دانسته شده است؛ اما چند گروه، از جمله پسران شوهر محرم زن شمرده شده و از اين حكم استثنا شدهاند: «قُل لِلمُؤمِنـتِ... ولا يُبدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعولَتِهِنَّ ... اَو اَبناءِ بُعولَتِهِنَّ».(نور/24،31) از اين آيه استفاده مىشود كه پسر شوهر مىتواند به زينتهاى همسر پدر كه به نظر بيشتر مفسران و فقيهان مراد از آن مواضع زينت است نگاه كند.[18] اين احكام به پسر شوهر اختصاص ندارد، بلكه فرزندان و نسلهاى بعدى را نيز شامل مىشود.[19] مستند اين حكم كلمه «اَبناءِ بُعولَتِهِنَّ»است كه شامل فرزندان ذكور باواسطه و بىواسطه و حتى نوادگان دخترى نيز مىشود.[20] درباره اينكه مراد از زينت در آيه مذكور چيست و محدوده جواز نظر چه مقدار است در ميان فقهاى شيعه و اهل سنت آراى گوناگونى مطرح است. (<=تزيين)منابع
احكام القرآن، جصاص؛ انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، بيضاوى؛ تاجالعروس من جواهرالقاموس؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ تفسير نمونه؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام؛ الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهره؛ روضالجنان و روحالجنان؛ زبدةالبيان فى براهين احكام القرآن؛ فتحالقدير؛ فرهنگ فارسى؛ الفقه الاسلامى و ادلته؛ القاموس المحيط؛ لغتنامه؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مختلف الشيعة فى احكام الشريعه؛ مستند الشيعة فى احكام الشريعه؛ المغنى والشرح الكبير؛ النهاية فى مجرد الفقه والفتاوى.محمد فرهادى
[1]. فرهنگ فارسى، ج 1، ص 786، «پسر».
[2]. لغتنامه، ج 4، ص 4894، «پسر».
[3]. لغتنامه، ج 8، ص 10482، «ربب».
[4]. تاجالعروس، ج 2، ص 7؛ القاموس المحيط، ج 1، ص 165، «ربب».
[5]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 404 ـ 406؛ مجمعالبيان، ج 3، ص39؛ التفسير الكبير، ج 10، ص 10.
[6]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 405؛ التبيان، ج 3، ص 149؛ التفسير الكبير، ج 10، ص 10.
[7]. جامع البيان، مج 3، ج 4، ص 405؛ مجمعالبيان، ج 3، ص 39.
[8]. تفسير المنار، ج 4، ص 454.
[9]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 420؛ مجمعالبيان، ج 3، ص 44.
[10]. تفسير قرطبى، ج 5، ص 69؛ نمونه، ج 3، ص 362.
[11]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 420 - 421؛ روضالجنان، ج 5، ص 295 - 296.
[12]. التبيان، ج 3، ص 154؛ زبدةالبيان، ص 660.
[13]. مجمعالبيان، ج 3، ص 44؛ تفسير قرطبى، ج 5، ص 75؛ النهايه، ص 451.
[14]. احكام القرآن، ج 2، ص 163؛ مجمعالبيان، ج 3، ص 44 - 45؛ التفسير الكبير، ج 10، ص 17.
[15]. التفسير الكبير، ج 10، ص 17؛ مختلفالشيعه، ج 7، ص 35.
[16]. مجمعالبيان، ج 3، ص 45؛ المغنى، ج 7، ص 480؛ جواهرالكلام، ج 19، ص 350؛ الفقه الاسلامى، ج 9، ص 6627.
[17]. الحدائق، ج 12، ص 397؛ مستندالشيعه، ج 19، ص 193 - 194؛ الفقه الاسلامى، ج 9، ص 6627.
[18]. مجمعالبيان، ج 7، ص 217؛ تفسير بيضاوى، ج 4، ص 183.
[19]. مجمعالبيان، ج 7، ص 217؛ تفسير قرطبى، ج 12، ص 232؛ فتحالقدير، ج 4، ص 24.
[20]. الحدائق، ج 12، ص 391 - 392؛ تفسير قرطبى، ج 12، ص 232.